خلاصه داستان: داستان درباره نوزادی به نام موگلی (Mowgli) است که در جنگلهای هندوستان گم میشود ولی پلنگی سیاه به نام باگیلا (Bagheera) او را پیدا کرده و از حضور یک بچه آدم شگفت زده میشود و بیدرنگ او را پیش گرگها میبرد. پدر و مادر گرگی که چند توله دارند موگلی را به فرزندی قبول میکنند ...
خلاصه داستان: سفیدبرفی که هر دو والدین خود را در سنین جوانی از دست دادهاست، یک شاهدخت است که با «ملکه»، نامادری شرور و خونسرد خود، زندگی میکند. ملکه از ترس اینکه زیبایی سفیدبرفی بیشتر از زیبایی او باشد، او را مجبور میکند که به عنوان خدمتکار برایش کار کند و روزانه از آینه جادویی خود میپرسد که «چهکسی زیباترین است». سالها آینه همیشه جواب میدهد که «ملکه زیباترین است»، که او را خشنود میکند.
خلاصه داستان: دو دوست کتاب فروش روزی با یک حانم زیبا ملاقات کرده و ان خانم از انها کتابی می خواهد که در باره سفر به افریقا است در ان کتاب نقشه ای قرار دارد که نقشه یک گنج الماس است…
خلاصه داستان: هاشیموتو، یک موش ژاپنی، آداب و رسوم شرق را برای برخی از موش های بازدیدکننده توضیح می دهد. گربه ای به یکی از بازدیدکنندگان حمله می کند، هاشیموتو برای نجات می رود، گربه را با جودو شکست می دهد و سپس آن را به بازدیدکنندگان غربی خود نیز آموزش می دهد.
خلاصه داستان: در حالی که یک زنبوردار، دونالد، یک روز صبح مشغول کار است، او به زنبوردار دیگری که در واقع همفری خرس است سلام می کند. پس از اینکه متوجه چیزی مشکوک در مورد این به اصطلاح "زنبوردار" شد، متوجه شد که همفری به کندوهای او حمله می کند تا مقداری از عسل را بدزدد. زنبورها سپس همفری را تعقیب میکنند و ...