خلاصه داستان: نیکولو پولو، بازرگان ونیزی، پس از ۱۳ سال همراه با برادر خود ماتئو با پیامی از قوبلای خان، خاقان چین، به زادگاه خود باز میگردد و از مرگ همسرش باخبر میشود. مارکو پولو در ابتدا روی خوش به او نشان نمیدهد زیرا پدرش را مقصر این اتفاق میداند ولی با سخنان عمهاش فلورا این ارتباط به گرمی گراییده و مارکو راغب به همسفر شدن با آنها میشود...
خلاصه داستان: «شهر شلوغ پلوغ» یک مکان جادویی است که ساکنان آن آماده مقابله با هر مشکلی هستند. گربه، بز، گوریل و دیگران در فعالیت های مختلف شرکت می کنند و سعی دارند تا معماهای پیش آمده را حل کنند.
خلاصه داستان: نمایش رولی در زیر دره تخیلی "فیمبل والی" جریان دارد. رولی یک موش کور است که در زیر دره فیمبل زندگی میکند و بو کوچولو، خواهرزادهاش، اغلب به دیدار او میآید. یوگو و میگو، دو موش پر انرژی و راکیت، یک قورباغه درختی کنجکاو هستند.
خلاصه داستان: داستان درباره شخصیت اصلی داستان، یک گربه خانگی است که توسط یک دانشمند دیوانه ربوده و تغییر داده میشود تا بخشی از ارتش سایبورگها باشد که مصمم به سلطه بر جهان هستند. کورو تراشه کنترل خود را میشکند، فرار میکند و به یک شورشی تبدیل میشود...
خلاصه داستان: هر قسمت بر خانم مالارد و برادرزادهاش ویلارد ویدجن تمرکز دارد که از مکانهای مختلف در سراسر جهان بازدید میکنند و معماها را حل میکنند. همه شخصیتهای این نمایش اردک هستند یا شبیه اردک هستند.
خلاصه داستان: پدر کتی یک گروهبان پلیس است که در یک کلانتری کار میکند. کتی و پیشی اغلب اوقات را نزد او میگذرانند. هروقت موضوعی پیش میآید و همه به دنبال آن میروند، پیشی هم به اتاق خواب خود که درواقع یک انباری است و زیر پلهها قرار دارد میرود و در مورد آن موضوع خواب میبیند. در این انباری چند اسباببازی از کار افتاده و عروسکهای کهنه و قدیمی نیز وجود دارد. او همیشه در رویاهایش خود را گروهبان کلانتری و عروسک خرس را رئیس هکتور، موشی و آرابلا، زرافۀ عروسکی را همکاران خود میبیند. آنها به کمک یکدیگر موضوع بوجود آمده را حل میکنند.
خلاصه داستان: اولین مورد، سفر به مرکز زمین بود که روندی مشابه سری اول دارد. در داستان، سالیوان دوباره شرطبندی را اعلام میکند و ترنسفر را برای ایجاد آشوب میفرستد. با این حال، این بار افراد بیشتری به ویلی فاگ اعتقاد دارند، اگرچه همه آنها (به جز لرد گینس) گاهی اوقات علیه او میشوند، اما وقتی گزارشها نشان میدهد که آتشفشانی که او به آن سفر کرده در شرف فوران است...
خلاصه داستان: این سریال دربارهٔ یک پاندای کوچک به نام تائوتائو است. در هر قسمت تائوتائو با دوستان خود ماجراجویی میکند و به داستانهای مادرش، گوش میدهد.