خلاصه داستان: قصه دختری ۲۶ ساله است که به تنهایی در خانه به ارث رسیده از پدر و مادرش زندگی میکند… او مدتی است که توسط دختری شش ساله که از قدرت خارقالعادهای برخوردار است مورد حملههای وحشیانه قرار میگیرد. دکتر پوریا عقیده دارد...
خلاصه داستان: قصه درباره کودکی معلول و استثنایی است که در کنار پدر و مادر و برادر کوچکش زندگی می کند و اختلالاتی را در زندگی زناشویی پری و همسرش بوجود می آورد تا اینکه معجزه عشق مشکلات با یک به یک حل میکند…
خلاصه داستان: مهتاب دانشجوی رشته معماری است. او برای تنظیم پایان نامه اش رابطه دوستانه ای با استاد راهنمای خود اعلاء ایجاد می کند این ارتباط منجر به ایجاد احساس عاشقانه یک سویه از طرف استاد راهنما او می شود، اما مانع بزرگی برای رسیدن به مهتاب به اعلاء وجود دارد…
خلاصه داستان: داستان دربارهٔ سپری شدن یک روز زنی به نام طاهره که دو فرزند (پسر و دختر) کوچک دارد. طاهره به خاطر مشغلههای کاری شوهرش که یک مهندس ساختمان است، احساس تنهایی میکند. از طرفی مشکلات مربوط به فرزندانش او را عصبی کردهاست. او که از خانوادهای عشایری است دلش سخت هوای روستایشان را کرده...
خلاصه داستان: مریم زن پولداری است که دو بار ازدواج کرده و شوهرانش مردهاند. جواد که کارش مسافرکشی است بعد از اینکه مریم را به منزلش میرساند مورد حمله دو ناشناس قرار گرفته و اتومبیلش نیز دچار خسارت میشود. جواد وقتی واقعه را با دوست صمیمیاش اصغر که کلهپزی دارد در میان میگذارد، فصل تازهای در زندگیاش آغاز میشود…
خلاصه داستان: معلمی دلسوز - حسین یاری - برای سر و سامان دادن ورزش یک مدرسه قدیمی به جنوب کشور اعزام میشود و به صورت ناخواسته متوجه میشود که یکی از دانش آموزانش با قاچاقچیان همکاری میکند و در صحنههای تعقیب و گریز توسط یکی از قاچاقچیان - بابک دهقانی - دستگیر شده و در نهایت با تلاش خود آزاد میشود و در ادامه سعی میکند که دانش آموز خود را به درس و تحصیل وادار نماید.
خلاصه داستان: مینا که زمانی دانشجوی مرتضی بوده، پس از ده سال زندگی مشترک با وی، تصمیم میگیرد از او جدا شود و برای ادامه تحصیل به کانادا برود، اما مرتضی که از این تصمیم ناخرسند است، تمام تلاش خود را معطوف منصرف کردن او از تصمیمش میکند، تا اینکه روزی متوجه میشود مینا موضوع طلاقشان را با عزیز، مادر بیمار مرتضی، در میان گذاشتهاست.