خلاصه داستان: این مجموعه تلویزیونی داستانی در زمان قاجار را روایت میکند در شهر تهران که پهلوانان ورزش باستانی مورد اعتماد و احترام همه مردم بودند. ناگهان پهلوان اول پایتخت کشته میشود. در ادامه شخصیتهای دیگری چون پهلوان جواد کشته میشوند. در این راستا پهلوان نصرت فرزند اول پهلوان خلیل مرحوم پیگیر قضایای قتلهای مرموز شده و ...
خلاصه داستان: سروان «ناصر محمدی» (با بازی عبدالرضا اکبری) یکی از کارآگاهان اداره آگاهی است که با همسرش و دخترشان زندگی میکند. او طی مأموریتی، مسئولِ پیگیری قتلِ یک نوازندهٔ ارکستر سمفونیک میشود که جسد سوختهاش را در محل تخلیهٔ زباله پیدا کردهاند. وی در طول بررسیهای خود، به محل ارکستر سمفونیک هم سر میزند و در آنجا ...
خلاصه داستان: حوادث این مجموعه برگرفته از داستانهای کتابهای کهن فارسی همچون جوامع الحکایات و لوامع الروایات، فرج بعد از شدت، گلستان سعدی و مثنوی معنوی است.
خلاصه داستان: امیر و مریم قرار است با هم ازدواج کنند اما روز عروسی، شهر توسط دشمن موشک باران میشود و مردم، شهر را خالی میکنند. ولیکن مریم با وجود خطرات ناشی از موشک باران ترجیح میدهد که عروسی برگزار شود...
خلاصه داستان: سریال «شب های برره» داستان راهی شدن اتفاقی کیانوش سردبیر روزنامه ای است که به دلیل نوشتن مقاله ای انتقادی به تبعید فرستاده شده، اما ...
توجه: متاسفانه این سریال زیبا به علت کیفیت پایین و تار بودن کیفیت نسخه اصلی توسط هوش مصنوعی تست کیفیت و ارتقا انجام شد که تاثیر چشمگیری در بالا رفتن کیفیت آن ایجاد نشد و ما پس از اصلاح سایز و رنگ برای عزیزانی که با این سریال خاطره دارند در سایت قرار دادیم. اگر در آینده کیفیت بهتر و واضحتری برای ارتقا کیفیت موجود شد در اولویت قرار خواهد گرفت.
خلاصه داستان: سیدرضا طلبهایست که به تازگی با خانوادهاش به تهران آمده، تا در کلاسهای استاد اخلاقی که وصف او را بسیار شنیدهاست شرکت کند. اما متوجه بیماری اسکلروز چندگانه همسرش زهرا میشود و به ناچار برای تهیه هزینۀ درمان او تغییراتی در سبک زندگی خود میدهد.
خلاصه داستان: داستان درخت گردو در سه بازه زمانی سالهای ۱۳۶۶، ۱۳۸۴ و ۱۳۹۵ روایت میشود و بر پایه داستان واقعی و تلخ زندگی فردی رنج کشیده اهل آذربایجان غربی، به نام قادر مولان پور در روستای مرزی رشهرمه در نزدیکی سردشت ساخته شدهاست؛ قادر و خانوادهاش درگیر فاجعه بمباران شیمیایی سردشت شدند.
خلاصه داستان: سیامک (بیژن امکانیان) که در آرزوی رفتن به خارج است تنها موفق به پیدا کردن کاری در یک سفارتخانه در تهران میشود که وقتی ازدواج میکند به دلیل مخالفت همسرش با شغل او، به رانندگی در آژانس میپردازد. روزی سیامک با یک تلفن از طرف آقای هانتن به فرودگاه میرود و یک مسافر خارجی به نام آقای مکلور را نزد آقای هانتن میبرد. هانتن در محل دیگری یک ماشین با مدارکی که مکلور خواستهاست در اختیارش میگذارد مکلور از وجود یک میکروفون در داخل ماشین مطلع میشود و هانتن را به قتل میرساند و ...