خلاصه داستان: رضا شایسته پس از سالها زندگی در غربت به ایران میآید تا پس از مرگ در خاک وطنش آرام بگیرد. تنها نگرانی شایسته این است که پس از مرگش کسی نیست که برای او مراسم ختم بگیرد و برایش گریه کند…
خلاصه داستان: ر فیلم آتش بس سایه، مهندس آرشیتک، برای طلاق از همسرش، یوسف که مهندس راه و ساختمان است. نزد وکیل می رود اما تصادفا گزارش به مطب یک روانشناس می افتد و طبق پیشنهاد روانشناس نحوه آشنایی و مسائل مربوط به زندگی مشترکش با یوسف را برای دکتر تعریف می کند دکتر پس از ملاقات با یوسف به این زوج پیشنهاد می کند که...
خلاصه داستان: موضوع داستان بدین ترتیب است که بهزاد طی ماجرایی با زنی تصادف میکند و او را به خانه میآورد. به تدریج حرکات عجیبی از این زن که فرشته نام دارد، سر میزند و از سوی دیگری در قالب مردی به نام سرابی سعی در سردرگم نمودن بهزاد دارد. نهایتاً فرشته موجب میشود که...
خلاصه داستان: سریال «برای آخرین بار» به کارگردانی «اکبر منصور فلاح» و نویسندگی «محمدرضا آریان» و تهیه کنندگی «صدیقه صحت» درباره کارگر ساده ای به نام «حبیب» است که در یک کارخانه کار می کند. او در این کارخانه با دختری که تازه مشغول به کار شده آشنا می شود غافل از این که او، دختر رئیس کارخانه است. به مرور زمان دختر به حبیب دل می بندد. اما در ادامه اتفاقات جالبی برای حبیب رخ نمی دهد.
خلاصه داستان: سریال «متهم گریخت» داستان زندگی خانواده «هاشم خان» است که به علت بیماری توان انجام شغل سابق خود را ندارد. با اصرار همسرش «سرور» به امید یافتن کار بهتر، به همراه خانواده اش به تهران مهاجرت می کند. اما زندگی در تهران، برای او و خانواده اش ماجراها و مشکلات فراوانی را رقم می زند...
خلاصه داستان: فیلم «سرتو بدزد رفیق» روایتگر مزرعه ای سرسبز است که در آن الاغی قهوه ای در تنهایی و افسردگی زندگی می کند، تا این که صاحبش، الاغ دیگری را به عنوان همسر برای او می آورد.
خلاصه داستان: فیلم سینمایی «چند میگیری گریه کنی» درباره شخصی به نام احد است. جوان شهرستانی که پس از تجربه ناکام جیب بری در بهشت زهرا، با دوست جیب برش «ناصر» به شغل اصلی اش یعنی کارگری ساختمان بر می گردد. «رضا شایسته» پیرمردی که به تازگی از خارج برگشته، به علت بیماری می خواهد قبل از مرگ مقبره خانوادگی اش را تعمیر کند. احد کار تعمیرات مقبره را آغاز می کند و متوجه می شود که شایسته مردی پولدار و تنها است. احد، ناصر را فرا می خواند و ناصر که زنی پا به ماه دارد، موقعیت را برای سرکیسه کردن شایسته مناسب می یابد.