خلاصه داستان: عباس صفاری (داوود رشیدی) در جریان بروز مشاجره با دوست خود باعث مرگ ناگهانی وی شده و به ۲۵ سال حبس محکوم میشود. با سپری شدن ۲۰ ساله محکومیت و عفو ۵ سال آخر قرار آزادی عباس صادر میگردد. اما روز موعود در شرایطی که همگان منتظر آزادی عباس هستند، استوار هدایت (جمشید مشایخی) خبر مرگ ناگهانی عباس را به همسرش...
خلاصه داستان: در جنگ ایران و عراق، علی اسیر نیروهای عراقی است. گروهی پاسدار به فرماندهی احمد با لباس مبدل به پایگاه عراقیها هجوم میبرند و علی را از اسارت نجات میدهند. مدتی بعد علی و احمد در تهران مأمور گشت امنیت شهری میشوند. گروهی از اعضای مجاهدین خلق در جریان سرقت از یک بانک با گروه گشت آنان روبرو میشوند و...
خلاصه داستان: فیلم «عقابها» بر اساس رویداد واقعی، فداکاری های نیروی هوایی ایران در آغاز جنگ ایران و عراق را به تصویر می کشد. در جنگ ایران و عراق، یک خلبان ایرانی به نام «یدالله شریفی راد» مستقر در پایگاه دوم تاکتیکی تبریز، پس از انجام مأموریتی در خاک عراق، مورد حمله عراقی ها قرار می گیرد و در کردستان عراق سقوط می کند و کردهای عراقی در سرنوشت او موثر می شوند.
خلاصه داستان: زینال بندری، قاچاقچی سابقهدار تریاک، دستگیر و روانه زندان میشود اما با پرداخت رشوه محکومیت خود را به حبس تقلیل میدهد و پس از یک سال، بهدلیل خوشرفتاری، آزاد میشود. بار دوم، پس از درگیری و مجروحیت، تصمیم میگیرد علیه قاچاقچیان مواد مخدر با پلیس همکاری کند اما…
خلاصه داستان: کارمند جوانی که از زندگی سخت خود ناراضی است، با پیرمرد مرموز سیاهپوشی ملاقات میکند. پیرمرد اظهار میدارد که میتواند کارمند را به مرادش برساند، با این شرط که در راه صواب گام بردارد. کارمند میپذیرد. پیرمرد روزنامهٔ سه ماه بعد را که خبر جنگ ایران و عراق در آن چاپ شدهاست به او نشان میدهد. کارمند با خرید اجناس و کالاهای ضروری و...
خلاصه داستان: مجموعه تلویزیونی محله بهداشت یکی از نوستالژی های دهه 60 می باشد که هیچوقت از یاد و خاطره کسانی که با آن خاطره بازی کرده اند نخواهد رفت. در این مجموعه خاطره انگیز به کودکان مسائل بهداشتی و رعایت آن را به صورت طنز آموزش میدهند.تماشای این مجموعه با بازی عزیزانی که بعضی از آن بزرگواران دیگر در میان ما نیستند را به همه شما عزیزان توصیه میکنم و مطمئنن نسل جدید هم از تماشای این مجموعه زیبا لذت خواهند برد.
خلاصه داستان: امیرو نوجوان تنهایی است که رؤیایش سفر به آن سوی خلیج فارس و آزادی است. او بطریهای خالی، قوطی و چیزهایی از این دست را از میان زبالهها جمع میکند و میفروشد و با واکسزدن کفش خارجیهای مقیم آبادان روزگار میگذراند. امیرو کمکم به کلاس درس شبانه میرود و الفبا را یادمیگیرد…