خلاصه داستان: «سیاوش امین» نوازندهٔ معروف که پدر خود را در جنگ از دست دادهاست، پس از ازدواج مجدد مادرش دچار اختلالات عاطفی شده، و با دختری بنام هدیه آشنا میشود. غلامرضا امین پدر سیاوش که همگان تصور کردند در جنگ کشته شده...
خلاصه داستان: ناصر خاوری و نامزدش سیمین که هر دو پزشک هستند، به عنوان مددکار اجتماعی نیز فعالیت میکنند. دکتر خاوری همواره خاطره دردناکی از غرق شدن دوستش بهروز را به یاد میآورد و از این که شنا بلد نبوده تا او را نجات دهد، دچار عذاب وجدان است و…
خلاصه داستان: در جریان حمله عراق به ایران، یکی از روستاهای کردنشین شناسایی شده و قرار میشود یک گروه از نیروهای عراقی به روستای مزبور حمله کند. آنها قصد دارند با زدن زاغههای مهمات، سکوی موشکی خودشان را به آن منطقه برای حمله به شهرهای غرب ایران منتقل کنند. در این میان سید قاسم خرمدره همراه تعدادی از بسیجیهای رزمنده برای شناسایی و نجات روستاییان، عازم آن منطقه میشود اما…
خلاصه داستان: هیوا اکبری پس از گذشت پانزده سال از مفقود شدن همسرش حمید در بحبوحه جنگ، تصمیم میگیرد تا از مناطق جنگی و خانهای که در آن با همسرش زندگی میکرده، بازدید کند. امیر کرمی، که اکنون سفیر ایران در سنگال است و زمانی جزو همراهان حمید در جنگ بوده میخواهد با هیوا ازدواج کند، ولی هیوا به رغم نشانههایی از کشته شدن حمید همچنان در پی شوهرش است.
خلاصه داستان: این مجموعه روایتگر زندگی دو خانواده از قشر فقیر و ثروتمند است که دختر خانواده ثروتمند یعنی سارا به رضا و دایی سارا به لیلا علاقهمند بوده و در این رابطه دراماتیک پارهای از مسائل اجتماعی نیز به تصویر کشیده میشود…
خلاصه داستان: وقتی فرشته به رؤیا تلفن کرده و برای معالجه همسرش احمد که در بیمارستان بستری شده، از او استمداد میکند، رؤیا که یک آرشیتکت است، به سرعت از دفتر محل کارش، یک شرکت مهندسی ساختمانی، به سوی بیمارستان حرکت میکند و بین راه، پانزده سال پیش، روزهای دانشکده مرور میکند فرشته و رؤیا همکلاس در دانشکده معماری هستند…
خلاصه داستان: در یک روستای دور افتاده، معلم مدرسه، پسر بچهای که شیشهای شکسته را از کلاس بیرون میکند و به او تأکید میکند که تا شیشهای جای آن نگذارد، حق آمدن به کلاس را ندارد...
خلاصه داستان: فرید معصومی در پی عزیمت خود به جبههٔ جنگ ایران و عراق، شیمیایی شده و به اسارت عراق در میآید. پروانه همسر فرید بهدنبال سالها انتظار و بیخبری از وضعیت فرید و به گمان کشته شدن او تصمیم به ازدواج میگیرد. فرید پس از آزادی به سراغ پروانه رفته و پروانه با دیدن فرید دچار سکتهٔ قلبی میشود...