خلاصه داستان: امیر کشته میشود و تمام آشنایان و دوستانش به خوبی از او یاد میکنند. اما بعد از مدتی شروع میکنند به بدگویی از او و حتی کمی که میگذرد نزدیکترین کسانش جسد او را نمیتوانند شناسایی کنند. فیلم روایتگری بیطرف از تلاش و پیگیری شخصیتهای پیرامون امیر است.
خلاصه داستان: روایتهای پیدرپی از موعظهها و معجزههای مسیح که در ناصریه اتفاق میافتد: مسیح همراه با حواریون خود در بین مردم میگردد و در جواب نمایندگان فریسیها که از او نام و نشان و هویتش را میپرسند، میگوید که او آمده تا بشارت ظهور احمد را بدهد..
خلاصه داستان: این فیلم قصه بی بی سلیمه، مامای پیر و محبوب روستای تازه آباد است که بالاخره پس از سالها انتظار نوبت سفرش به خانه خدا فرا رسیده، بی بی در حال خداحافظی و حلالیت طلبی از اهالی ده است که خبر میرسد اجازه سفر ندارد.
خلاصه داستان: جوجه طلایی به دوستانش کمک میکند. آنها در کنار هم روزهای خوب و شادی دارند و هرگز اجازه نمیدهند کسی شادی را از آنها بگیرد. اگر برای یکی از دوستانش مشکلی پیش آمد، جوجه طلایی از هوشش استفاده کرده و مشکل را حل میکند. همۀ دوستانش او را دوست دارند.
خلاصه داستان: ساسان سرکش، یک ایرانی است که پس از سی سال دوری از وطن، به ایران میآید. در فرودگاه مهرآباد، رانندهای به نام الیاس، را به هتل میبرد و فردای آن روز به اتفاق همراهی زادگاه ساسان، تبریز، میشوند. در بین راه، الیاس پی میبرد که ساسان با حالی پریشان قصد خودکشی دارد.