خلاصه داستان: نیکولو پولو، بازرگان ونیزی، پس از ۱۳ سال همراه با برادر خود ماتئو با پیامی از قوبلای خان، خاقان چین، به زادگاه خود باز میگردد و از مرگ همسرش باخبر میشود. مارکو پولو در ابتدا روی خوش به او نشان نمیدهد زیرا پدرش را مقصر این اتفاق میداند ولی با سخنان عمهاش فلورا این ارتباط به گرمی گراییده و مارکو راغب به همسفر شدن با آنها میشود...
خلاصه داستان: داستان های زیبا و آموزنده که توسط سه میمون بازیگوش بیان و نتیجه گیری می شود این مجموعه خاطره انگیز با ارتقا کیفیت یافته تقدیم همه دوستانی که با این مجموعه انیمیشن زیبا خاطره دارند.
خلاصه داستان: مردی از پلاستیک - ساخته شده توسط دانش آموز کلاس اولی توسیا را روایت می کند. روایت به صورت اول شخص از دیدگاه پلاستوش است که وقایع مربوط به او، دوستانش را از قلمدان توسیا (شامل مداد، خودکار، چاقو، نوک و پاک کن موش) و خود دختر مینویسد.
خلاصه داستان: شخصیت اصلی این کارتون یک گوریل ۱۵ متری است که عاشق انگور است.این شخصیت بعد از هر صحبتی که میکند کلمهٔ انگوری را دو بار تکرار میکند. (Grape Ape, Grape Ape) او همراه یک سگ به نام بیگلی بیگلی (Beegle Beagle) و روی سقف ماشین او به کشورهای مختلف جهان سفر میکند و در این سفر با ماجراهای مختلفی روبرو میشود.
خلاصه داستان: «پمیکان» شهر بود در دشتهای غربی آمریکای شمالی نزدیکی خط مرزی کانادا-آمریکا در در ۴۹ درجهٔ شمالی عرض جغرافیایی. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۸۸۰ مرز در منطقهٔ «پمیکان» مورد بررسی قرار گرفت، که در آن زمان معلوم شد که این شهر در دو سوی مرز قرار میگیرد. در واقع، مرز از وسط دفتر کلانتری محلی میگذرد. به منظور اجرای مناسب قانون، بنت کلایو (جان اچ. برنان) و جک کرداک (ریچارد کومار) در این شهر مستقر شدهاند. کلایو سرجوخهایست که...
خلاصه داستان: ایکیو بهدنبال کشتهشدن پدرش پس از کودتا، از پنج سالگی به اجبار از مادرش جدا شد و بعنوان راهب در معبد آنکوکو-جی زندگیکرد و در سن ۸۴ سالگی در سال ۱۴۱۰ میلادی فوت شد. در هر قسمتِ انیمه مشکلی پیش می آید و ایکیو برای فکرکردن و حل آن مسئله، در حالت نیلوفری می نشیند و دو انگشت اشاره خود را خیس کرده و بالای سرش می چرخاند.
خلاصه داستان: ر اعماق جنگلی در آفریقا و در میان درختان نخل و جانوران گوناگون، تمساحی زندگی میکند که همگان از او و دندانهای تیز و بلندش میترسند. او هیچگاه مراقب دندانهایش نیست و آنها را تمیز نمیکند. تا اینکه یک روز، این تمساحِ بازیگوش دچار دنداندرد میشود. حیوانات دیگر، نهتنها به او کمک نمیکنند، بلکه او را مسخره هم میکنند. در این میان، پرندهٔ کوچکی به نام «تاری»، به داد او میرسد و...