خلاصه داستان: در هر قسمت از این مجموعه، مجری برنامه، مهران مدیری، به گفتگو با صاحبان مشاغل مختلف از زاویه طنز میپرداخت. علاوه بر این، آیتمهای طنزی نیز، عمدتاً در ارتباط با همین مشاغل در حین گفتگو پخش میشدند.
خلاصه داستان: رسول که به اتفاق همسرش زینب و پسر کوچکش محسن در دزفول زندگی می کند، در تدارک جشن تولد پسرش است. او به همسر برادرش بهمن که آموزگار است و در شهر دیگری زندگی می کنند می گوید که برای شرکت در تولد پسرش به دزفول بیایند. حمله هوایی عراق به دزفول شروع می شود و ...
خلاصه داستان: مرتضی، رزمنده ایرانی، در پی یک درگیری شدید با نیروهای عراقی در جنگلی واقع در عراق، به اسارت آنها درمی آید. سامی جابر، فرمانده نیروهای عراقی دستور میدهد او را به اردوگاهی متروک و دور از چشم صلیب سرخ منتقل کنند. اردوگاه شرایط بسیار بدی دارد و اسرا در آن به چند گروه تقسیم شدهاند. مرتضی قصد...
خلاصه داستان: چند روز بیشتر به شروع جشنواره نمانده و فیلمی که خسرو ساخته در مرحله صداگذاری دچار مشکل شده، فرسودگی دستگاههای فنی، قطع و وصل مدام برق، آماده نبودن موسیقی متن و خستگی عوامل فنی که به طور شبانهروزی مشغول به کار هستند باعث ایجاد فضایی پر تنش و عصبی کننده شده است.
خلاصه داستان: بهمن فرجامی کارگردان قدیمی سینما بیست سال است که فیلم نساخته است. همسرش فوت کرده و فضای اطراف او بوی کافور و مرگ میدهد. تعدادی از دوستان کارگردان او همچون سهراب شهید ثالث، علی حاتمی و بهرام ری پور در مدت کوتاهی فوت کردهاند و او نیز که بیماری قلبی دارد گمان میکند در چند قدمی مرگ قرار دارد. بنابر این تصمیم میگیرد یه سفارش تلویزیون ژاپن فیلمی دربارهٔ مراسم تدفین خودش بسازد..
خلاصه داستان: سیامک (ابوالفضل پور عرب) و دیبا (هدیه تهرانی)؛ نادر (امین حیایی) و رؤیا چهار جوان هستند که دست به سرقتی بزرگ از یک مراسم عروسی اعیانی میزنند؛ سیامک جواهرات سرقت شده را پیش نسرین(عسل بدیعی) که قصد دارد با او ازدواج کند؛ امانت میگذارد؛ از آن طرف دیبا هم روزگاری ماجرایی عاشقانه با سیامک داشته و هنوز هم عاشق اوست؛ شرکای سیامک به همراه سیامک به سراغ نسرین میروند؛ اما نسرین را نمییابند؛ نسرین جواهرات را در شرکتی که در آنجا کار میکند مخفی میکند...
خلاصه داستان: در یک آژانس مسافربری، رانندهها و مسافران، ماجراهایی میآفرینند. آژانس دوستی، نشانگر شادی و غم، خوشی و ناخوشی رانندگان و مسافرانی است که هر کدام، در گیر و دار زندگی، بازیگر نقش اصلی زندگیشان هستند...