خلاصه داستان: خوشغیرت یا همان خوشرکاب دو ادامه داستان مردی به نام تقی با بازی محمد کاسبی بود که علاقه ویژهای به کامیون خود داشت. این دلبستگی او به اندازهای بود که حاضر نبود برای کمک رسانی به جبهه از کامیونش استفاده کند اما در نهایت این اتفاق افتاد و تحولاتی را برای این شخصیت بههمراه داشت. او این بار تصمیم گرفتهاست دارو از مردم جمعآوری کند و با کامیون خود که حالا نامش را از خوشرکاب به خوشغیرت تغییر دادهاست...
خلاصه داستان: «خوشرکاب» با بازی محمد کاسبی، داستان مردی است که به کامیون خود علاقهٔ بسیاری داشت. دلبستگی او به اندازهای بود که حاضر نبود برای کمک رسانی به جبهه از کامیونش استفاده کند.
خلاصه داستان: در منزل عمه (حمیده خیرآبادی) زیرزمین اسرارآمیزی وجود دارد که برادرزادهٔ عمه (ناصر هاشمی) میخواهد از آن استفاده کند. بعد از اینکه به این زیرزمین پا میگذارد متوجه میشود که یک بچه دیو ۲۰۰۰ ساله در آنجا زندگی میکند و در انتظار رسیدن مادرش است.
خلاصه داستان: این مجموعه روایتگر زندگی دو خانواده از قشر فقیر و ثروتمند است که دختر خانواده ثروتمند یعنی سارا به رضا و دایی سارا به لیلا علاقهمند بوده و در این رابطه دراماتیک پارهای از مسائل اجتماعی نیز به تصویر کشیده میشود…
خلاصه داستان: سرنخ ماجراهایی پلیسی است که یک بازپرس اصفهانی به نام امیرحسین اوصیا با بازی جهانبخش سلطانی به همراه یک افسر آگاهی (مصطفی) سعی در حل آنها دارد.
خلاصه داستان: در این فصل، سارا و نیکا در آستانه ازدواج هستند و نقی برای ازدواجشان شرایط سختی در نظر گرفته است. از سوی دیگر، در شب میهمانی ارسطو به افتخار همسر جدیدش، یک شهاب سنگ در خانهٔ خانواده معمولی سقوط میکند. ارسطو و رحمت با پنهان کردن این موضوع از نقی، قصد فروش سنگ سقوط کرده را دارند و در این میان، ماجراهای دیگری نیز برای خانواده معمولی و اطرافیانشان رخ میدهد.
خلاصه داستان: این مجموعه تلویزیونی داستان یک خانوادهٔ قشر متوسط نشین مشهدی در نوروز سال ۱۳۶۷ را روایت میکند. پدر خانواده که صاحب ۵ پسر و دو دختر است از یک نفر طلب دارد و کسی که میخواهد به او پول بدهد، به جای آن یک تلویزیون رنگی میدهد تا وقتی که پول جور شود و اگر نشد تلویزیون را بفروشند. بعد از مدتی پدر همراه با بقیه خانواده به مسافرت میروند ولی جواد پسر دومی در خانه میماند و اتفاقات جالبی برای او رخ میدهد....